یه روزایی مهار زندگی از دستت در میره و نمیدونی چی شده و یا چی داره میشه احساس اشفتگی و در هم ریختگی از طرفی هم اصلا نمیدونی چی شده و نمیدونی چطور ظرایط اطرافت رو کنترل کنی این روزا یه حس مبهمی داری میخای کاری بکنی تا یه چیزی حل بشه ولی حتی نمیدونی چی رو باید حل کنی یکم صبر می کنی یکم بیشتر اما مساله اینه که باید بیشتر صبر کنی اصلا باید فک کنی اتفاقی نیفتاده و رهاش کنی ولی مساله اینه که انگار زندگی یه سلسله است که این یه زنجیره در وسطشه و اگر این حلقه نباشه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بليط هواپيما راه های موفقیت دانلود فیلم و سریال عاشقانه Ricardo وبلاگ میلاد حاتمی مـ18o81ـن امام علی و چهارده قرن غربت ایمان گلی پور به هیچ کس در هیچ کجا signcompanyseoshiraz5.parsablog.com